به گزارش راهبرد معاصر؛ بعد از رسانه ای شدن و قطعی شدن موضوع انعقاد تفاهم نامه بین دو کشور ایران و چین بر مبنای گسترش فعالیت های تجاری و اقتصادی، شاهد عملیات روانی مختلف و هدفمندی از سوی کشورها و گروه های مختلف سیاسی بر ضد سند جامع راهبردی بین جمهوری اسلامی و چین هستیم، مخالفت هایی که نه تنها موضوع تازه ای نیست، بلکه در سنگ اندازی در مسیر رشد و توسعه اقتصاد ایران در طی دهه های گذشته بارها و بارها به وقوع پیوسته است.
این در حالی است که اکثریت قریب به اتفاق نظریه پردازان و تحلیلگران معتقد هستند که پیش از سال 2028 یعنی کمتر از هفت سال دیگر قدرت از غرب به شرق جهان منتقل می شود، لذا جمهوری اسلامی ایران در مسیر معقولی باید به سمت فعالیت و تجارت اقتصادي با کشورهایی برود که آینده اقتصاد جهان در دستان آنهاست. این مساله نه تنها در باب بخش های اقتصادی فرافکنی می شود، بلکه در مسائل دیگری مثل این دروغ و یاوه گویی که جمهوری اسلامی ایران به سیاست نه شرقی نه غربی خود پشت پا زده مطرح می شود و دشمنان نظام درباره آن غوغا راه انداخته اند در صورتی که سیاست نه شرقی نه غربی به معنای زیر بار نرفتن هر گونه سلطه ای اعم از مارکسیسم، سوسیالیسم و کمونیسم است، یعنی ما به هیچ وجه زیر سلطه تفکر بلوک غرب لیبرالیسم و سرمایه داری و تفکرات دیگر غیر از استقلال طلبی و تامین منافع ملی نمی رویم، بنابراین در حال حاضر بحث شرق و غرب، مطرح نیست، بلکه بحث بر سر همکاری های جامع بین ایران با سایر کشورها از جمله کشورهای آسیایی است که چین هم. یکی از کشورهایی به شمار می رود که در شرق آسیا در اقتصاد ایران می تواند نقش خوبی را ایفا کند.
نکته بعدی این است که برای جلوگیری از شکل گیری یک بلوک قدرتمند متشکل از چین، ایران، روسیه و برخی از کشورهای جنوب شرقی آسیا و اتحادیه شانگهای، دشمنان جمهوری اسلامی ایران تلاش می کنند، مانع از شکل گیری اتحاد و پیمان بلوک شرق شوند، بنابراین فرافکنی ها و کذب گویی هایی که درباره تفاهم نامه بین ایران و چین مطرح می کنند با هدف عدم تحقق هر گونه رشد و توسعه ای در اقتصاد کشور عنوان و برجسته و رسانه ای می شود.
آنچه درباره سند جامع همکاری ایران و چین می توان به صورت واقع بینانه بیان کرد این است که این تفاهم نامه در واقع نقشه راه است، نقشه راه اقتصادی برای دو کشور تا در زمینه های مختلف اقتصادی با یکدیگر برای ٢۵ سال آینده مشارکت داشته باشند، همانگونه که ما با ژاپن تفاهم نامه هایی را در زمینه های اقتصادی، فرهنگی، صنعتی، حتی همکاری های دفاعی امضاء می کنیم با چین هم توافق نامه ای به امضاء رساندیم، همانگونه که خود آمریکا و اروپا با چین تبادلات تجاری و قرار داد های بزرگ اقتصادی دارند آیا این قرار دادها به منزله فروختن کشورها به چین محسوب می شود؟!
ایران پیش از این قراردادهای متعددی در زمینه صنعت خودروسازی با فرانسه داشته است، مثلا در حوزه انرژی اتمی قراردادهایی با روس ها و در سایر موضوعات نیز با کشورهای دیگر قرارداد ها و تفاهم نامه هایی داشتیم، آیا حمله به جمهوری اسلامی ایران برای امضای قرارداد با چین به غیر از جوسازی و تحریک افکار عمومی بر ضد مسوولین از سوی دشمن نیست، در حالی که امضای تفاهم نامه و قرار داد اقتصادی در همه کشورهای دنیا امر معمولی است؟
جو بایدن در جمع خبرنگاران به صراحت اعلام کرد، همکاری و مشارکت میان ایران و چین سال ها است موجب نگرانی ایالات متحده آمریکا شده است، لذا تفاهم نامه ایران و چین ربطی به استعماری بودن قرار داد یا فروش کیش و قشم یا موضوعات دیگری که دشمنان در این باره مطرح می کنند ندارد، بلکه غربی ها و آمریکایی ها می دانند شکل گیری یک قطب جدید قطعا سبب کاهش نفوذ دلار و کاهش نفوذ ايالات متحده آمریکا در منطقه و افزایش توانمندی کشورهای رقیب آمریکا می شود، بنابراین موضوع از این جهت بسیار حائز اهمیت.
لذا به این دلیل مسئله توافق بین ایران و چین مورد انتقاد امریکایی ها است که البته امریکایی ها این موضوع را از طریق بازوهای رسانه ای خودشان از طریق voa و bbc فارسی، ایران اینترنشنال یا سایر شبکه های خود با تهییج افکار عمومی مبنی بر فروش ایران و خیانت به مردم اینگونه بیان می کنند تا از طریق ایجاد نارضايتي در مردم اهداف خود را در عدم تحقق توسعه اقتصاد ایران و افزایش همکاری های منطقه ای به پیش ببرند.